(1)
از مدرسه که بیرون میآیم، میبینم غلغلهای شده است. صدای داد و فریاد دو نفر که بعدتر میفهمم یکیشان رانندهی یک پراید و دیگری صاحب یک بیامدبلیو است، شنیده میشود. دانشآموزی هم یک گوشه آرام گریه میکند و چند تا از دوستهایش نگران کنارش ایستادهاند. پیگیر میشوم که جریان چیست و میفهمم که: پراید سرویس مدرسه است، دانشآموز آمده توی ماشین نشسته تا بقیهی همسرویسیهایش هم بیایند که یکدفعه یادش میافتد، ژاکتش را توی مدرسه جا گذاشته است. موقع تعطیلشدن مدرسه جلوی مدرسه شلوغ و پلوغ است و پراید بهناچار دوبله ایستاده است. دانشآموز که میخواهد پیاده شود، در پراید میخورد به در بیامدبلیوی ایکس سیکسی که برای پدر یکی دیگر از بچههاست. خطی باریک روی در بیامدبلیو میافتد. حالا بحث و دعواست که تقصیر چه کسی است.
چند روز بعد میفهمم که بیمه نزدیک به سه میلیون خسارت به مالک ایکسسیکس داده است اما او راضی نشده و از رانندهی پراید شکایت کرده که ماشین بدون خط و رنگش دستکم دچار بیست میلیون افت قیمت شده. رانندهی پراید گفته تقصیر او نبوده و باید پدر و مادر شاگرد، خسارت احتمالی بیامدبلیو را بدهند. مدرسه در یکی از منطقههای شمالی تهران است و از این غیرانتفاعیهاست که پول زیادی از شاگردهایش میگیرد، اما این یکی دانشآموز بهطور استثنا، از دانشآموزهای درسخوانی از محلههای مرکزی شهر است که پول ثبتنام را نداشته اما مدرسه بهخاطر درس خوبش و به دلیل اینکه فکر میکرده رتبهی کنکورش خوب میشود و افتخاری میشود برای مدرسه، حاضرشده بورسیهاش کند و مبلغ بسیارکمی از او بگیرد. پدر دانشآموز هم که کارگر سادهای بوده، به رانندهی بیامدبلیو گفته چنین پولی ندارد. رانندهی بیامدبلیو هم بدقلقلی کرده و گفته به او ربطی ندارد و خسارت ماشینش را میخواهد. پدر دانشآموز هم رفته جلوی ماشین بیامدبلیو درازکشیده و گفته از روی من ردشو! پرونده هنوز درجریان است.
(2)
نزدیک خانهی من یک سربالایی خیلی تند وجوددارد که از قضا حسابی هم پیچاپیچ است. توی زمستان که برف میگیرد، اگر شهرداری سریع نیاید و نمک و شن نریزد، میشود محل سرخوردن ماشینها. پارسال یک روز صبح ساعت شش صبح، برف سنگینی شروعکرد به باریدن و یکساعته حسابی نشست. هفت صبح که داشتم میرفتم مدرسه، سر پیچ اولی ماشینم سرخورد و کنترلش از دستم خارج شد. کمی جلوتریک لکسوس بود و یکی از این ماشینهای ارزانقیمت چینی. توی تمام مدت کوتاه بیستمتری که داشتم سرمیخوردم و بیهوده تلاش میکردم ماشین را بایستانم، توی دلم مدام آرزومیکردم ماشینم اگر قرار است به ماشینی بخورد، بخورد به آن ماشین چینی و نه به لکسوس. راستش را بخواهید از یکجایی از داستان که مطمئن شدم ماشینم میخورد به آن ماشین چینی خیالم راحتتر شد! تصادف بالاخره رخداد، بیمهی سیار از راه رسید و سر و ته قضیه با کمتر از سیصدهزارتومان هم آمد، درصورتی که اگر به لکسوس خورده بودم ماجرا به این سادگیها نبود.
(3)
این روزها تعداد ماشینهای گرانقیمتی که در شهر تردد میکنند، کم نیست. تصادف هم اسمش رویش است، ناگزیر پیش میآید. روشن است که هیچکس دوست ندارد با یک ماشین گرانقیمت تصادف کند، اما سوال اینجاست که اگر تصادف کرد چه؟ سقف پرداخت بیمهی عادی چیزی در حد پنج میلیون تومان است و در تصادفی جدی با ماشینی گرانقیمت این احتمال وجود دارد میزان خسارت چندین و چند برابر این رقم باشد. بگذارید یک مثال بد بزنم تا بهتر متوجه نگرانکنندهبودن قضیه بشوید. شما رانندهی ماشینی هستید که در شرایطی قرار دارید که کنترل ماشین از دستتان خارج شده و ناچار به تصادفید. اما در لحظهی آخر دو انتخاب دارید: با یک پورش یک میلیاردی تصادف کنید، یا عابری را زیر بگیرید. در حالت اول ممکن است تا صد میلیون تومان مجبور به پرداخت خسارت شوید ولی در حالت دوم و در صورت مرگ عابر، بیمه کل دیهی فرد را پرداخت میکند. اگر اخلاقمداری را کنار بگذاریم، انتخاب شما چیست؟ آیا الزامی وجود دادر که همه اخلاقی عمل کنند؟
(4)
بهنظر من سقف پرداخت خسارت به ماشینهای گران قیمت باید محدود باشد. این ماشینها ناخودآگاه ریسک رانندگی بقیهی ماشینها را در شهر افزایش میدهند. نمیشود همه چیز را به شانس و بدشانسی واگذار کرد. چرا یک نفر باید مجبور شود در یک تصادف مبلغ بسیار هنگفتی را پرداخت کند در صورتی که فقط و فقط اگر به ماشین دیگری زده بود، یکدهم آن مبلغ را نیز پرداخت نمیکرد؟ کسی که دوست دارد ماشین گرانقیمت سوار شود، بهتر است ریسک استفاده از این کالای لوکس را نیز بپذیرد. چه دلیلی دارد که این هزینه به جامعه تحمیل شود؟
(5)
البته این سقف خسارت آنقدر هم نباید کم باشد که سایرین را علاقهمند! به تصادف با این نوع ماشینها کند. یعنی به عنوان مثال اینطور نباشد که کسی که پیکانی قدیمی و کمارزش دارد با خیال راحت بکوبد به یک مرسدس گرانقیمت تا شاید پیش خودش یک انتقام پنهانی نیز از او گرفته باشد! اما از ان طرف هم نباید میزان خسارت آنقدر زیاد باشد که رانندهی همان پیکان در یک تصادف ناخواسته بهخاطر عدمتوانایی در پرداخت پول به زندان بیفتد. عدد سقف پرداخت را میشود کارشناسی کرد اما بهطور عمیقی بر این باورم که در راستای برقراری عدالت اجتماعی ضروری است این سقف وجود داشته باشد. کاش مجلس قانونی در این زمینه بگذراند.
از مدرسه که بیرون میآیم، میبینم غلغلهای شده است. صدای داد و فریاد دو نفر که بعدتر میفهمم یکیشان رانندهی یک پراید و دیگری صاحب یک بیامدبلیو است، شنیده میشود. دانشآموزی هم یک گوشه آرام گریه میکند و چند تا از دوستهایش نگران کنارش ایستادهاند. پیگیر میشوم که جریان چیست و میفهمم که: پراید سرویس مدرسه است، دانشآموز آمده توی ماشین نشسته تا بقیهی همسرویسیهایش هم بیایند که یکدفعه یادش میافتد، ژاکتش را توی مدرسه جا گذاشته است. موقع تعطیلشدن مدرسه جلوی مدرسه شلوغ و پلوغ است و پراید بهناچار دوبله ایستاده است. دانشآموز که میخواهد پیاده شود، در پراید میخورد به در بیامدبلیوی ایکس سیکسی که برای پدر یکی دیگر از بچههاست. خطی باریک روی در بیامدبلیو میافتد. حالا بحث و دعواست که تقصیر چه کسی است.
چند روز بعد میفهمم که بیمه نزدیک به سه میلیون خسارت به مالک ایکسسیکس داده است اما او راضی نشده و از رانندهی پراید شکایت کرده که ماشین بدون خط و رنگش دستکم دچار بیست میلیون افت قیمت شده. رانندهی پراید گفته تقصیر او نبوده و باید پدر و مادر شاگرد، خسارت احتمالی بیامدبلیو را بدهند. مدرسه در یکی از منطقههای شمالی تهران است و از این غیرانتفاعیهاست که پول زیادی از شاگردهایش میگیرد، اما این یکی دانشآموز بهطور استثنا، از دانشآموزهای درسخوانی از محلههای مرکزی شهر است که پول ثبتنام را نداشته اما مدرسه بهخاطر درس خوبش و به دلیل اینکه فکر میکرده رتبهی کنکورش خوب میشود و افتخاری میشود برای مدرسه، حاضرشده بورسیهاش کند و مبلغ بسیارکمی از او بگیرد. پدر دانشآموز هم که کارگر سادهای بوده، به رانندهی بیامدبلیو گفته چنین پولی ندارد. رانندهی بیامدبلیو هم بدقلقلی کرده و گفته به او ربطی ندارد و خسارت ماشینش را میخواهد. پدر دانشآموز هم رفته جلوی ماشین بیامدبلیو درازکشیده و گفته از روی من ردشو! پرونده هنوز درجریان است.
(2)
نزدیک خانهی من یک سربالایی خیلی تند وجوددارد که از قضا حسابی هم پیچاپیچ است. توی زمستان که برف میگیرد، اگر شهرداری سریع نیاید و نمک و شن نریزد، میشود محل سرخوردن ماشینها. پارسال یک روز صبح ساعت شش صبح، برف سنگینی شروعکرد به باریدن و یکساعته حسابی نشست. هفت صبح که داشتم میرفتم مدرسه، سر پیچ اولی ماشینم سرخورد و کنترلش از دستم خارج شد. کمی جلوتریک لکسوس بود و یکی از این ماشینهای ارزانقیمت چینی. توی تمام مدت کوتاه بیستمتری که داشتم سرمیخوردم و بیهوده تلاش میکردم ماشین را بایستانم، توی دلم مدام آرزومیکردم ماشینم اگر قرار است به ماشینی بخورد، بخورد به آن ماشین چینی و نه به لکسوس. راستش را بخواهید از یکجایی از داستان که مطمئن شدم ماشینم میخورد به آن ماشین چینی خیالم راحتتر شد! تصادف بالاخره رخداد، بیمهی سیار از راه رسید و سر و ته قضیه با کمتر از سیصدهزارتومان هم آمد، درصورتی که اگر به لکسوس خورده بودم ماجرا به این سادگیها نبود.
(3)
این روزها تعداد ماشینهای گرانقیمتی که در شهر تردد میکنند، کم نیست. تصادف هم اسمش رویش است، ناگزیر پیش میآید. روشن است که هیچکس دوست ندارد با یک ماشین گرانقیمت تصادف کند، اما سوال اینجاست که اگر تصادف کرد چه؟ سقف پرداخت بیمهی عادی چیزی در حد پنج میلیون تومان است و در تصادفی جدی با ماشینی گرانقیمت این احتمال وجود دارد میزان خسارت چندین و چند برابر این رقم باشد. بگذارید یک مثال بد بزنم تا بهتر متوجه نگرانکنندهبودن قضیه بشوید. شما رانندهی ماشینی هستید که در شرایطی قرار دارید که کنترل ماشین از دستتان خارج شده و ناچار به تصادفید. اما در لحظهی آخر دو انتخاب دارید: با یک پورش یک میلیاردی تصادف کنید، یا عابری را زیر بگیرید. در حالت اول ممکن است تا صد میلیون تومان مجبور به پرداخت خسارت شوید ولی در حالت دوم و در صورت مرگ عابر، بیمه کل دیهی فرد را پرداخت میکند. اگر اخلاقمداری را کنار بگذاریم، انتخاب شما چیست؟ آیا الزامی وجود دادر که همه اخلاقی عمل کنند؟
(4)
بهنظر من سقف پرداخت خسارت به ماشینهای گران قیمت باید محدود باشد. این ماشینها ناخودآگاه ریسک رانندگی بقیهی ماشینها را در شهر افزایش میدهند. نمیشود همه چیز را به شانس و بدشانسی واگذار کرد. چرا یک نفر باید مجبور شود در یک تصادف مبلغ بسیار هنگفتی را پرداخت کند در صورتی که فقط و فقط اگر به ماشین دیگری زده بود، یکدهم آن مبلغ را نیز پرداخت نمیکرد؟ کسی که دوست دارد ماشین گرانقیمت سوار شود، بهتر است ریسک استفاده از این کالای لوکس را نیز بپذیرد. چه دلیلی دارد که این هزینه به جامعه تحمیل شود؟
(5)
البته این سقف خسارت آنقدر هم نباید کم باشد که سایرین را علاقهمند! به تصادف با این نوع ماشینها کند. یعنی به عنوان مثال اینطور نباشد که کسی که پیکانی قدیمی و کمارزش دارد با خیال راحت بکوبد به یک مرسدس گرانقیمت تا شاید پیش خودش یک انتقام پنهانی نیز از او گرفته باشد! اما از ان طرف هم نباید میزان خسارت آنقدر زیاد باشد که رانندهی همان پیکان در یک تصادف ناخواسته بهخاطر عدمتوانایی در پرداخت پول به زندان بیفتد. عدد سقف پرداخت را میشود کارشناسی کرد اما بهطور عمیقی بر این باورم که در راستای برقراری عدالت اجتماعی ضروری است این سقف وجود داشته باشد. کاش مجلس قانونی در این زمینه بگذراند.
۱ نظر:
در آخرین اصلاحیه قانون شخص ثالث بندی گذاشتن با این مضمون : مسولیت مدنی مسببین حوادث غیر عمدی واقع بر خودروهای گران قیمت (غیرمتعارف ) در مقابل دارنده ی خودرومحدود به میزان مسولیت مسبب حادثه در فرضی است که آن حادثه در مورد گران قیمت ترین خودرو از خودروهای متعارف اتفاق می افتاد.
این تقریبا کمی به اهداف گفته ی شما نزدیک شده و نباید فراموش کرد که صاحبان خودرو همیشه میتوانند با پرداخت مبلغ نه چندان زیادی تعهدات بیمه نامه ی شخص ثالث انومبیل خودشون رو بالاتر ببرند.
ارسال یک نظر