شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۵

And now the final frame, Love is a losing game*

آخرهای مستند «اِیمی» آن‌جا که دارند بدن بی‌جان اِیمی واین‌هاوس را پیچیده در برزنتی زرشکی رنگ از خانه‌ش در لندن خارج می‌کنند، وقتی یکی از نابغه‌های موسیقی همه‌ی دوران‌ها، پس از چند سال خودویرانگری، در اثر مصرف بیش از اندازه‌ی هروئین، کوکائین و الکل برای همیشه رفت و به باشگاه بیست و هفت پیوست، تصویر می‌رود روی تونی بنت، کسی که اِیمی همیشه او را اسطوره‌اش می‌دانست و یکی از بزرگ‌ترین خواننده‌های بزرگ موسیقی جز در دنیا، و او درباره‌ی اِیمی می‌گوید: «یکی از اصیل‌ترین خواننده‌های جزی بود که تا به حال صداشون رو شنیدم. از نظر من باید با اون مثل الا فیتزجرالد و الی هاردی (دو تن از اسطوره‌های جز دنیا) رفتار می‌شد، اون یه استعداد ذاتی داشت. اگه الان زنده بود به‌ش می‌گفتم حواس‌ت باشه، تو خیلی آدم مهمی هستی. خود زندگی روش درست زندگی‌کردن رو به‌ت یاد می‌ده اگه به اندازه‌ی کافی عمرکنی.»

اِیمی واین‌هاوس هنرمندی شوریده، طغیانگر و عاشق بود و بی‌راه نیست اگر بگوییم زندگی‌اش را به پای عشق گذاشت. عشق عجیب و غریب و بدون شرط‌‌ش به بلیک، دوست‌پسر و هم‌سرش. یک جای همین مستند بلیک با بطری شکسته دست‌ش را می‌برد و اِیمی نیز مثل بلیک دست‌ش را می‌برد: «هر کاری تو بکنی من هم همون کار رو می‌کنم.» در جای دیگری بلیک می‌گوید: «بعد از ازدواج‌مون و بازگشت‌مون از آمریکا، اِیمی خواست هروئین و کوکائین رو امتحان کنه. من می‌کشیدم و اِیمی هم خواست بکشه، بعدش هر دومون معتاد شدیم.»

اگر چه اِیمی چند بار تلاش کرد بر این اعتیاد غلبه کند و در دوره‌هایی نیز موفق شد، مثل وقتی که به‌خاطر آهنگ ری‌هب جایزه‌ی گرمی را برد، و با این‌که به خوبی آگاه بود در اثر ادامه‌ی مصرف جان‌ش را از دست می‌دهد، اما در نهایت وقتی برخلاف نظر او، پدرش و دیگران به‌خاطر قراردادهای مالی او را مجبور کردند که تور کنسرت‌های‌ش را برگزار کند، در اولین آن‌ها در بلگراد، آن‌قدر نشئه و مست روی استیج رفت که نتواند برنامه را اجراکند. 




تصاویر این کنسرت بسیار دردناک است. افول ستاره‌ای که برای ماه‌ها روی جلد همه‌ی نشریات بود و بعد مورد استهزای همه‌شان قرار گرفت. ستاره‌ای که با دست خودش خودش را نابود کرد. چه آهنگ‌های خوبی که می‌توانست بخواند و هیچ‌وقت نخواند. کمی بعد ازاین کنسرت بود که جسدش را درخانه‌اش پیدا کردند. میزان الکلی که در خون‌ش پیدا شد چهار تا پنج برابر بیش‌تر از حد مجاز برای رانندگی بود و احتمالن همان باعث ایستادن قلب‌ش شده بود. پیش از آن پزشک‌ها به او هش‌دار داده بودند که در صورت ادامه‌ی نوشیدن الکل یا مصرف مواد، بدن‌ش تاب نخواهد آورد و خواهد مرد.

آهنگ‌هایی که اِیمی برای ما به جا گذاشته تا ابد شنیدنی‌اند. آهنگ‌هایی پر از درد، پر از عشق و پر از احساسات رهاشده. مهم‌ترین‌شان بازگشت به تاریکی و آن ترانه‌ی بی‌نظیرش. ترانه‌ای که وقتی آن را نوشت که بلیک او را رها کرده بود و پیش دوست‌دخترش برگشته بود:


He left no time to regret
Kept his dick wet

With his same old safe bet
Me and my head high
And my tears dry
Get on without my guy
You went back to what you knew
So far removed from all that we went through
And I tread a troubled track
My odds are stacked
I'll go back to black

We only said goodbye with words
I died a hundred times
You go back to her
And I go back to
I go back to us

I love you much
It's not enough
You love blow, and I love puff
And life is like a pipe
And I'm a tiny penny rolling up the walls inside

We only said goodbye with words
I died a hundred times
You go back to her
And I go back to
We only said goodbye with words
I died a hundred times
You go back to her
And I go back to

Black
Black
Black
Black
Black
Black
Black

آهنگی که وقتی برای یکی از نخستین دفعه‌ها اجرای‌ش می‌کرد، بعد از پایان آهنگ رو کرد به مارک رانسون و گفت: «آخرش دیگه خیلی غم‌انگیز شد، نشد؟» درست مثل آخر قصه‌ی خودش.


عکس را در سفرم به لندن از باری در محله‌ی کمدن تاون که پاتوق او بوده است، گرفته‌ام.



* عنوان بخشی است از ترانه‌ی آهنگ Love is a losing game 

هیچ نظری موجود نیست: